اوضاع مامانی به چراغ زرد تبدیل می شود
بهراد مامانی پسر عزیزم دیشب حسابی از نظر اعصاب بهم ریخته بودم صبح نمیشد که شده بود برام کابوس آخه مامانی دیشب رفتم حمام نمیدونم مامانی تو چرا بعضی وقتا به این حمام رفتن من حساسی فکر کنم به دنیا بیای اصلا رابطت با حمام خوب نباشه آخه دیشب بعد حمام باز خونریزی پیدا کردم تا صبح بشه داشتم دیوانه میشدم همون شب ساعت 5 بود حدودا زنگ زدم زایشگاه آخه دیگه نمیتونستم طاقت بیارم فکرو خیال داشت منو میخورد شرایطمو گفتم گفت اگه ادامه داشت اوضاعت صبح بیا زایشگاه اگه نداشت برو سونو و بعداظهرش برو مطب دکترت منم چون دیدم نس...
نویسنده :
هديه مامان بهراد
13:43